کد مطلب:30032 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:96

ربیع بن خُثیم












.

ابو یزید، رَبیع بن خُثَیم ثَوْری، از یاران عبد اللَّه بن مسعود[2] و به زهد، شُهره بود.[3] او را یكی از هشت زاهد مشهور [ صدر اسلام] به شمار آورده اند.[4].

او در هنگام جنگ صِفّین، با گروهی از قاریان به محضر علی علیه السلام آمد و گفت:در جنگ با معاویه تردید دارم و تو و مسلمانان، از جنگ با مشركان، بی نیاز نیستی. پس ما را به یكی از این مرزها بگمار تا در آن جا بجنگیم.

امام علی علیه السلام هم او را به فرماندهی گروهی از قاریان گماشت و آنها را به اطراف قزوین و ری، گسیل داشت.[5].

او با همه ادّعای تقدّس و زهد و دنیاگریزی، حق را نشناخت و در هنگامه اوجگیریِ فتنه، تردید كرد و سرِ خویش گرفت و از علی علیه السلام - كه محور حق بود - جدا شد. گو این كه برخی از رجالیانْ او را ستوده اند،[6] امّا همین تخلّف، آن هم با این تعبیر، در ناستودگی او بسنده است و از سوی دیگر، هشداری است كه اگر عبادت و زهد با شعور و ژرفنگری در نیامیزد، فرجامش چنین خواهد بود.

او در كوفه و به هنگام حكومت عبید اللَّه بن زیاد درگذشت.[7].

ظاهراً خواجه ربیع مدفون در مشهد، شخص دیگری غیر از ربیع بن خثیم است كه در كوفه درگذشت و شاید از یاران امام صادق علیه السلام باشد.

6487. الأخبار الطوال - در یادكردِ آمدن علی علیه السلام به صِفّین -:بیشتر مردم به او پاسخ مثبت دادند، جز یاران عبد اللَّه بن مسعود و عُبیده سلمانی و ربیع بن خُثیم كه با حدود چهارصد تن از قاریان قرآن بود. آنان عذر آوردند كه:ای امیر مؤمنان! ما در این جنگ، تردید داریم و با آن كه فضیلت های تو را می دانیم، ولی تو و مسلمانان از جنگ با مشركان، بی نیاز نیستید. پس یكی از این مرزها را به ما بسپار تا از آن، دفاع كنیم.

[ علی علیه السلام هم] مرز قزوین و ری را به آنان سپرد و ربیع بن خُثیم را فرمانده آنان كرد و برایش پرچمی بست كه نخستین پرچم بسته شده در كوفه بود.[8].

6488. حلیة الأولیاء - به نقل از بلال بن مُنْذر -:پس از شهادت امام حسین علیه السلام مردی گفت:اگر امروز خطایی از ربیع نسبت به كسی بیرون نكشم، دیگر هیچ گاه نخواهم توانست.

سپس آن مرد به ربیع گفت:ای ابو یزید! پسر فاطمه علیها السلام كشته شد.

ربیع، استرجاع كرد («إنّا للَّه» گفت) و سپس این آیه را تلاوت كرد:«قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ عَلِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَدَةِ أَنتَ تَحْكُمُ بَیْنَ عِبَادِكَ فِی مَا كَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ؛ [9] بگو:ای خدای پدید آورنده آسمان ها و زمین! ای دانای نهان و آشكار! تو خود در اختلاف میان بندگانت داوری می كنی».

آن مرد گفت:گفتم تو چه می گویی؟

گفت:چه بگویم؟ بازگشتشان به سوی خداست و حساب آنان نیز با هموست![10].









    1. نام پدر ربیع را برخی «خُثَیم» (ر. ك:صحیح البخاری:1883/4 و 6041/2351/5، سنن الترمذی:2454/635/4) و برخی دیگر، «خَیْثم» (ر. ك:المعجم الصغیر:143/1، حلیة الأولیاء:167/105/2) ضبط نموده اند؛ امّا نظر به كاربرد بیشتر ضبط اوّل و نیز توضیحات و تصریحات ابن حَجر در فتح الباری (: 287/6) وتقریب التهذیب (: 1888/206)، ما همان ضبط را برگزیدیم.
    2. وقعة صفّین:115، البدایة والنهایة:217/8.
    3. الطبقات الكبری:183/6، تهذیب الكمال:1859/72/9، مصباح الشریعة:175.
    4. تهذیب الكمال:1859/73/9 و 4996/219/24، صفة الصفوة:29/2.
    5. الأخبار الطوال:165، وقعة صفّین:115.
    6. ریاض العلماء:287/2، مجالس المؤمنین:297/1. نیز، ر. ك:مصباح الشریعة:106 و 175. روایاتی درباره زهد ربیع بن خیثم نقل شده است.
    7. الطبقات الكبری:193/6، الطبقات، خلیفة بن خیّاط:992/238، صفة الصفوة:33/2.
    8. الأخبار الطوال:165، وقعة صفّین:115.
    9. زمر، آیه 46.
    10. حلیة الأولیاء:111/2.